خاطرات یک فعال دانشجویی

چکیده:

اطلاع داشتم که جلسات کمیته انضباطی در دانشگاه ما شنبه‌ها برگزار می‌شود. منشی ایشان گفتند که ما خودمان شما را مطلع خواهیم کرد. شنبه اول خبری نشد. شنبه بعد به دفتر معاونت دانشجویی - فرهنگی رفتم و پرسیدم که کی قرار است جلسه کمیته انضباطی من تشکیل شود؟ منشی جواب داد که الان در حال انجام است. جالب بود. حتی به من اطلاع نداده بودند که از خودم دفاع کنم.

به داخل جلسه راهنمایی شدم. مطابق صحبت‌های انجام شده، انتظار داشتم آقای م. م هوایم را داشته باشد، ولی مدام با پرسیدن سؤالاتی با لحن تند یا طعنه‌آمیز، به من حمله می‌کرد. کمی گیج شده بودم. اول تصور کردم قصد دارد در ظاهر خود را طوری نشان دهد که مشخص نباشد ما با هم رابطه خوبی داریم. ولی بعد تردید کردم که نکند رودست خورده باشم ولی چون از چیزی مطمئن نبودم، عادی رفتار کردم.

دانلود" خاطرات یک فعال دانشجویی"