چکیده:
شخصیت اصلی داستان این کتاب که دیوید نام دارد، زمانی که در شکم مادرش است، پدرش را از دست داده و هرگز موفق به دیدن او نمیشود. این اتفاق نخستین نحسی زندگی او پیش از تولدش محسوب میشد. نحسیای که بعد از دنیا آمدن نیز ادامه دارد و تا لحظهی مرگ او را رها نمیکند.
در ابتدای کتاب مادر دیوید، فردی دلسوز و مهربان است که به تنهایی بار زندگی را به دوش کشیده و مخارج زندگی را تامین میکند اما پس از مدتی که مادر مانند قبل توان کار کردن ندارد مجبور میشود با مردی بداخلاق و بددهن به نام موردستون ازدواج کند. موردستون که همراه با خواهرش به خانهی پدری دیوید آمدهاند، همانجا ماندگار میشوند.
اما او نیز پس از مدتی رفتارهای خشونتآمیزی از خود نشان میدهد و با نیرنگهای گوناگون باعث میشود تا دیوید به مدرسهای بیرون از شهر فرستاده شود. مدرسهای که شرایطش بسیار دشوارتر از زمانی است که در خانه بود، او هر روز به دلایل بیهوده در مدرسه تنبیه بدنی میشد. مشکلات دیوید تمامی ندارد، پس از مدتی مادر او نیز از دنیا میرود و ...