چکیده:
شازده کوچولو گفت: «چیزی که کویر رو قشنگ میکنه، چاه آبیه که در خودش قایم کرده...»
به ناگاه با فهمیدن راز درخشش باشکوه شنها شگفتزده شدم. وقتی پسر کوچکی بودم، در یک خانهی قدیمی زندگی میکردم که بنا به افسانهای قدیمی، گنجی در آن مدفون بود... البته هرگز کسی نتوانست آن را پیدا کند؛ شاید هم کسی درصدد جستجوی آن برنیامد. اما این گنج، خانه را افسون کردهبود. خانهی من رازی در عمق قلبم پنهان کرده بود...
رو به شازده کوچولو کردم و گفتم:
- همینطوره؛ چه خانه باشم چه ستاره یا صحرا، چیزی که باعث میشه زیبا به نظر برسن، درونشونه.